به من تکیه کن! من تمام هستی ام را دامنی می کنم تا تو سرت را بر ان بنهی! تمام روحم را اغوشی می سازم تا تو در ان از هراس بیاسایی! تمام نیرویی را که در دوست داشتن دارم دستی میکنم تا چهره و گیسویت را نوازش کند! تمام بودن خود را زانویی می کنم تا بر ان به خواب روی! خود را؛تمام خود را به تو می سپارم تا هر چه بخواهی از ان بیا شامی... از ان بر گیری. هر چه بخواهی از ان بسازی... هر گونه بخواهی؛ باشم!
از این لحظه مرا داشته باش!
اگر روزی بشر گردی
ز حال ما خبر گردی
پشیمان می شوی از قصه خلقت
از این بودن از این بدعت
خداوندا
نمی دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا
چه دشوار است
چه زجری می کشد آنکس که انسان است
و از احساس سرشار است
دکتر علی شریعتی
این قطعه خیلی قشنگه عزیزم موفق باشی