به نام خدایی که مرا یاری نکرد
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
دران گوشه چندان غزل خواند ان شب
که خود در میان غزلها بمیرد
گروهی بر انند که این مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد انجا بمیرد
شب مرگ از بیم انجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی زاغوش دریا برامد
شبی هم در اغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی اغوش باز کن
که میخواهد این قوی زیبا بمیرد
بهار
نابینا به ماه گفت : دوستت دارم . ــ ماه گفت : چه طوری ؟ تو که نمی بینی . ــ نابینا گفت : چون نمی بینمت دوستت دارم
ــ ماه گفت : چرا ؟ ــ نابینا گفت : اگر می دیدمت عاشق زیباییت می شدم ولی حالا که نمی بینمت عاشق خودت هستم
قشنگیه عشق اینه که نتونی بهش برسی و بعدها خوشبختیشو ببینی ولی بدیه عشق اینه که از دستش بدی بعد بفهمی عاشقت بوده